به طور دوره اي ، مستعمره تعيين مي كند كه ملكه جديد مورد نياز است. سه علت كلي وجود دارد:
كندو پر از عسل است و فضاي كمي براي تخم مرغ هاي جديد باقي مي ماند. اين باعث ايجاد ازدحامي مي شود ، جايي كه ملكه پير نيمي از زنبورهاي كارگر را براي ايجاد مستعمره جديد مي گيرد و ملكه جديد را با نيمي ديگر از كارگران براي ادامه زندگي قديمي ترك مي كند.
ملكه پير شروع به شكست مي كند ، كه تصور مي شود با كاهش فرمون ملكه در طول كندو نشان داده مي شود. اين به عنوان supersedure شناخته مي شود و در پايان آن ، ملكه پير معمولاً كشته مي شود.
ملكه پير به طور ناگهاني مي ميرد ، وضعيتي كه به عنوان فراروي اضطراري شناخته مي شود. زنبورهاي كارگر چندين تخم (يا لارو) با محدوده سني مناسب پيدا مي كنند و سعي مي كنند آنها را به ملكه تبديل كنند. به طور كلي مي توان جايگزيني اضطراري را تشخيص داد زيرا سلولهاي ملكه جديد از سلولهاي شانه ساخته شده اند ، به جاي اينكه از پايين قاب آويزان شوند.
صرف نظر از محرك ، كارگران با ادامه تغذيه ژل رويال لاروها را تبديل به ملكه مي كنند.
ملكه ها در سلولهاي معمولي پرورش ماهي افقي لانه زنبوري پرورش داده نمي شوند. سلول ملكه بزرگتر و جهت عمودي دارد. اگر كارگران احساس كنند كه يك ملكه پير در حال ضعيف شدن است ، سلولهاي اضطراري (معروف به سلولهاي سوپر سدور) از سلولهاي تخم مرغ يا لاروهاي جوان توليد مي كنند و از شانه بيرون مي زنند. هنگامي كه ملكه تغذيه لارو خود را تمام مي كند و به بچه ها مي پردازد ، به حالت سر به سمت پايين حركت مي كند و بعداً راه خروج از سلول را مي جويد. در زمان شفاهي ، كارگران سلول را مي بندند (مهر و موم مي كنند). ملكه با رها كردن مجموعه پيچيده اي از فرمون ها كه به رايحه ملكه معروف است ، بر زنبورهاي كار كنترل مي كند.