یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۰۳

وكيل خانواده در مشهد

همه چيز در مورد موم زنبور عسل

موسسات دولتي

۱۵ بازديد

وكيل خانواده در مشهد

پيش نيازهاي تحصيلي براي وكيل شدن از كشوري به كشور ديگر بسيار متفاوت است. در برخي از كشورها، حقوق توسط يك دانشكده حقوق تدريس مي شود، كه بخشي از كالج عمومي يك دانشگاه در مقطع كارشناسي است. [67] دانشجويان حقوق در اين كشورها مدرك كارشناسي ارشد يا ليسانس حقوق را دنبال مي كنند. در برخي از كشورها معمولاً يا حتي لازم است كه دانش‌آموزان به طور همزمان مدرك ليسانس ديگري كسب كنند. اغلب با يك سري امتحانات پيشرفته، دوره هاي كارآموزي و دوره هاي آموزشي اضافي در موسسات دولتي خاص دنبال مي شود. [68]
در كشورهاي ديگر، به ويژه بريتانيا و ايالات متحده، حقوق عمدتاً در دانشكده هاي حقوق تدريس مي شود. [69] در آمريكا، انجمن وكلاي آمريكا تصميم مي‌گيرد كه كدام دانشكده‌هاي حقوقي را تأييد كند و در نتيجه كدام يك از آنها قابل احترام‌تر تلقي شوند. [70] در انگلستان و ولز، [71] دوره آموزش حرفه اي وكلا (BPTC) بايد گذرانده شود تا حق كار داشته باشد و به عنوان وكيل مدافع نامگذاري شود. دانشجوياني كه تصميم به ادامه تحصيل در يك رشته غيرحقوقي در سطح مدرك دارند، مي‌توانند در عوض، قبل از شروع دوره آموزشي حقوقي (LPC) يا BPTC، مدرك تحصيلات تكميلي حقوق (GDL) را بعد از مدرك تحصيلي خود مطالعه كنند. در ايالات متحده [72] و كشورهايي كه از مدل آمريكايي پيروي مي كنند، (مانند كانادا [73] به استثناي استان كبك)، دانشكده هاي حقوق، دانشكده هاي تحصيلات تكميلي/حرفه اي هستند كه مدرك ليسانس پيش نياز پذيرش است. اكثر دانشكده هاي حقوق بخشي از دانشگاه ها هستند اما تعداد كمي موسسات مستقل هستند. دانشكده هاي حقوق در ايالات متحده [74] و كانادا (به استثناي دانشگاه مك گيل) به دانشجويان فارغ التحصيل مدرك J.D (دكتر حقوقي / دكتراي حقوق) (برخلاف ليسانس حقوق) به عنوان مدرك حقوق پزشك اعطا مي كنند. بسياري از مدارس نيز مدارك حقوقي فوق دكترا را ارائه مي دهند مانند LL.M (Legum Magister / Master of Laws) يا S.J.D. (Scientiae Juridicae Doctor / Doctor of Juridical Science) براي دانشجوياني كه علاقه مند به ارتقاي دانش و مدارك تحقيقاتي خود در زمينه خاصي از حقوق هستند. [75]
روش ها و كيفيت آموزش حقوقي بسيار متفاوت است. برخي از كشورها به آموزش هاي باليني گسترده در قالب دوره هاي كارآموزي يا دوره هاي باليني خاص نياز دارند. [76] ديگران، مانند ونزوئلا، اين كار را نمي كنند. [77] تعداد كمي از كشورها ترجيح مي دهند از طريق قرائت هاي اختصاصي از نظرات قضايي (روش كتاب پرونده) و به دنبال آن معاينه متقابل شديد در كلاس توسط استاد (روش سقراطي) تدريس كنند. [78] [79] بسياري ديگر فقط در مورد دكترين هاي حقوقي بسيار انتزاعي سخنراني مي كنند، كه وكلاي جوان را وادار مي كند تا دريابند چگونه در اولين دوره كارآموزي (يا شغل) خود مانند يك وكيل فكر كنند و بنويسند. [80] [81] [82] بسته به كشور، اندازه كلاس معمولي مي تواند از پنج دانشجو در يك سمينار تا پانصد دانشجو در يك اتاق سخنراني غول پيكر متغير باشد. در ايالات متحده، دانشكده هاي حقوق داراي كلاس هاي كوچك هستند و به اين ترتيب، پذيرش را بر اساس محدودتر و رقابتي تر اعطا مي كنند. [83]
برخي از كشورها، به ويژه كشورهاي صنعتي، ترجيح سنتي براي برنامه هاي حقوق تمام وقت دارند، [84] در حالي كه در كشورهاي در حال توسعه، دانشجويان اغلب به صورت تمام وقت يا نيمه وقت كار مي كنند تا شهريه و هزينه هاي برنامه هاي حقوق پاره وقت خود را بپردازند. [85] [86]
دانشكده هاي حقوق در كشورهاي در حال توسعه چندين مشكل مشترك دارند، مانند اتكاي بيش از حد به قضات و وكلاي مجرب كه تدريس را به عنوان يك سرگرمي پاره وقت در نظر مي گيرند (و كمبود استادان حقوق تمام وقت). [87] [88] هيئت علمي نالايق با مدارك مشكوك. [89] و كتابهاي درسي كه دو يا سه دهه از وضعيت فعلي قانون عقب هستند.

كانون هاي وكلاي اجباري

۱۴ بازديد

وكيل خانواده در مشهد

ساير حوزه هاي قضايي، بر اساس قانون، سنت، يا حكم دادگاه، چنين اختياراتي را به انجمن حرفه اي كه همه وكلا بايد به آن تعلق داشته باشند، اعطا كرده اند. [119] در ايالات متحده، چنين انجمن هايي به عنوان كانون هاي وكلاي اجباري، يكپارچه يا يكپارچه شناخته مي شوند. در كشورهاي مشترك المنافع، سازمان هاي مشابه به عنوان مسافرخانه هاي دادگاه، شوراهاي وكلا يا انجمن هاي حقوقي شناخته مي شوند. [120] در كشورهاي قانون مدني، سازمان‌هاي مشابه به‌عنوان احكام وكلا، [121] اتاق‌هاي وكلا، [122] كالج‌هاي وكلا، [123] دانشكده‌هاي وكلا، [124] يا نام‌هاي مشابه شناخته مي‌شوند. به طور كلي، غير عضوي كه در حال وكالت گرفتار مي شود ممكن است مسئول جرم فعاليت غيرمجاز وكالت باشد. [125]
در كشورهاي كامن لا با مشاغل حقوقي تقسيم شده، وكلاي دادگستري به طور سنتي به شوراي وكلا (يا مسافرخانه دادگاه) و وكلا به انجمن حقوق تعلق دارند. در دنياي انگليسي زبان، بزرگترين انجمن حرفه اي اجباري وكلا، وكلاي ايالتي كاليفرنيا با 230000 عضو است.
برخي از كشورها وكلا را در سطح ملي مي پذيرند و تنظيم مي كنند، به طوري كه يك وكيل، پس از كسب مجوز، مي تواند در هر دادگاهي در اين سرزمين به دعاوي بپردازد. اين امر در كشورهاي كوچكي مانند نيوزلند، ژاپن و بلژيك رايج است. [126] ديگران، به ويژه آنهايي كه داراي دولت فدرال هستند، تمايل دارند وكلا را در سطح ايالتي يا استاني تنظيم كنند. اين مورد در ايالات متحده، [127] كانادا، [128] استراليا، [129] و سوئيس، [130] به نام چند مورد است. برزيل شناخته شده ترين دولت فدرال است كه وكلا را در سطح ملي تنظيم مي كند. [131]
برخي از كشورها، مانند ايتاليا، وكلا را در سطح منطقه اي تنظيم مي كنند، [132] و تعداد كمي مانند بلژيك، آنها را حتي در سطح محلي تنظيم مي كنند (يعني داراي مجوز و تنظيم شده توسط معادل محلي كانون هاي وكلا هستند، اما مي توانند در اين زمينه وكالت كنند. دادگاه هاي سراسر كشور). [133] در آلمان، وكلا در كافه‌هاي منطقه‌اي پذيرفته مي‌شوند و ممكن است براي موكلان خود در دادگاه‌هاي سراسر كشور به استثناي دادگاه فدرال دادگستري آلمان (Bundesgerichtshof يا BGH) حضور يابند. به طور عجيبي، تضمين پذيرش در وكالت BGH، فعاليت وكالت را صرفاً به دادگاه هاي عالي فدرال و دادگاه قانون اساسي فدرال آلمان محدود مي كند. [134]
به طور كلي، محدوديت‌هاي جغرافيايي براي وكيلي كه متوجه مي‌شود كه دليل موكلش مستلزم آن است كه در دادگاهي فراتر از محدوده جغرافيايي عادي مجوز خود اقامه دعوي كند، مي‌تواند دردسرساز باشد. اگرچه اكثر دادگاه‌ها براي چنين مواقعي قواعد وكالت ويژه دارند، وكيل همچنان بايد با مجموعه متفاوتي از قوانين مسئوليت حرفه‌اي و همچنين احتمال تفاوت‌هاي ديگر در قوانين ماهوي و رويه‌اي برخورد كند.
برخي از كشورها به وكلاي غير مقيم مجوز مي دهند كه ممكن است به طور منظم به نمايندگي از مشتريان خارجي ظاهر شوند. برخي ديگر از همه وكلا مي خواهند كه در حوزه قضايي زندگي كنند يا حتي تابعيت ملي را به عنوان پيش نياز دريافت مجوز فعاليت داشته باشند. اما روند كشورهاي صنعتي از دهه 1970 به بعد لغو محدوديت هاي تابعيت و اقامت بوده است. به عنوان مثال، دادگاه عالي كانادا در سال 1989 يك الزام شهروندي را به دلايل حقوق برابر لغو كرد، [135] و به طور مشابه، شرايط شهروندي و اقامت آمريكا توسط دادگاه عالي ايالات متحده در سال 1973 و 1985 به عنوان خلاف قانون اساسي اعلام شد. [136] ديوان دادگستري اروپا در سال 1974 و 1977 تصميمات مشابهي اتخاذ كرد كه محدوديت هاي شهروندي را در بلژيك و فرانسه لغو كرد.

چه كسي به عنوان وكيل شناخته مي شود

۱۵ بازديد

وكيل خانواده در مشهد

در عمل، مراجع قانوني از حق خود براي تعيين اينكه چه كسي به عنوان وكيل شناخته مي شود استفاده مي كنند. در نتيجه ممكن است معناي اصطلاح «وكيل» از مكاني به مكان ديگر متفاوت باشد. برخي از حوزه هاي قضايي داراي دو نوع وكيل، وكيل و وكيل هستند، در حالي كه برخي ديگر اين دو را تركيب مي كنند. وكيل دادگستري وكيلي است كه در جلسات دادگاه عالي تخصص دارد. وكيل وكيلي است كه براي تنظيم پرونده ها و مشاوره در مورد موضوعات حقوقي آموزش ديده است و مي تواند وكالت افراد را در دادگاه هاي بدوي داشته باشد. هم وكيل دادگستري و هم وكيل دادگستري را گذرانده اند و آموزش هاي عملي لازم را گذرانده اند. با اين حال، در حوزه‌هايي كه حرفه‌اي تقسيم‌بندي مي‌شود، فقط وكلاي دادگستري به عنوان اعضاي كانون‌هاي وكلاي مربوطه خود پذيرفته مي‌شوند.
در استراليا، كلمه "وكيل" را مي توان براي اشاره به وكيل دادگستري و وكيل دادگستري (چه در بخش خصوصي و چه به عنوان مشاوره داخلي شركتي) و هر كسي كه به عنوان وكيل دادگاه عالي يك ايالت يا منطقه پذيرفته شده است استفاده شود.در كانادا، كلمه "وكيل" فقط به افرادي اطلاق مي شود كه به وكالت دعوت شده اند يا در كبك واجد شرايط به عنوان دفتر اسناد رسمي قانون مدني شده اند. وكلاي كامن لا در كانادا به طور رسمي و به درستي "وكيل دادگستري و وكيل" ناميده مي شوند، اما نبايد آنها را "وكيل دادگستري" ناميد، زيرا اين اصطلاح در كاربرد كانادايي معناي متفاوتي دارد، يعني شخصي كه بر اساس وكالت منصوب مي شود. با اين حال، در كبك، وكلاي حقوق مدني (يا وكيل به زبان فرانسوي) اغلب خود را «وكيل» و گاهي اوقات «وكيل دادگستري و وكيل» به زبان انگليسي مي نامند، و به همه وكلا در كبك، يا وكلا در بقيه كانادا كه به زبان فرانسوي مشغول به كار هستند، خطاب مي شوند. با عنوان افتخاري "من". يا "Maître".در انگلستان و ولز، «وكيل» براي اشاره به افرادي استفاده مي‌شود كه فعاليت‌هاي حقوقي محفوظ و بدون قيد و شرط را ارائه مي‌كنند و شامل شاغلاني مانند وكلا، وكلا، وكلا، وكلاي ثبت‌شده خارجي، وكلاي ثبت اختراع، وكلاي علائم تجاري، حمل‌ونقلان داراي مجوز، دفاتر اسناد رسمي، كميسيون‌ها مي‌شود. سوگند، مشاوران مهاجرت و خدمات مديريت ادعا. قانون خدمات حقوقي 2007 "فعاليت هاي قانوني" را تعريف مي كند كه فقط توسط شخصي مجاز به انجام آن طبق قانون است. «وكيل» يك عنوان محافظت شده نيست.در آفريقاي جنوبي، اين حرفه به دو دسته «وكلا» و «وكلا» تقسيم مي‌شود كه توصيف‌هاي مشابهي با «وكيل دادگستري» و «وكيل دادگستري» در بريتانيا دارد. ديوان عالي به نقش وكيل يا وكيل برحسب مورد. "وكيل" يك اصطلاح عمومي است كه به هر كسي كه در قانون واجد شرايط است اشاره مي كند، با اين حال، استفاده از آن به ويژه در اين حرفه رايج نيست. «كارشناس حقوقي» با معرفي قانون فعاليت حقوقي 28 سال 2014، كه بر اساس آن وظايف وكلا و وكلا همپوشاني دارند و كمتر متمايز هستند، كاربرد محدودي پيدا كرده است. با اين حال، اين امر رايج نيست. "مشاور حقوقي" معمولا براي توصيف مشاوران داخلي يا شركتي استفاده مي شود.

قوه قضائيه

۱۴ بازديد

وكيل خانواده در مشهد

به همچنين گزارش هايي مبني بر آتش زدن دفتر وكلا توسط فعالان MQM حامي دولت وجود داشت كه منجر به مرگ حدود هفت وكيل زنده زنده در آتش سوخت. به دنبال حمله به دفاتر رسانه ها ، رسانه هاي خبري عزم خود را براي حمايت از اعاده دادرسي رئيس قوه قضائيه تقويت كردند. مخالفان سياسي پارلمان يكديگر را متهم به ضرب وشتم 12 مه كردند. چندين سياستمدار مخالف مسئوليت حملات را بر احزاب حامي دولت مانند MQM گذاشتند ،  در حالي كه MQM احزاب مخالف را مسئول وضعيت كراچي مي دانست.  سرمقاله روزنامه ديلي تايمز مي گويد: "امكان هرگونه مصالحه براي تصحيح اشتباه اصلي [مشرف] [بركناري رئيس قوه قضائيه] در حال حاضر از بين رفته است ... دولت پيشين افزايش داده است."

چهار ماه پس از جنبش ، مشرف تحت "فشار مداوم مدني بدون خشونت مداوم" غرق شد و چودري را در 20 ژوئيه 2007 به عنوان قاضي ارشد اعاده كرد. دادگاه عالي چودري را هنگام بازگرداندن وي به موقعيت قبلي خود از همه اتهامات مبرا كرد. با اين وجود ، وكلا همچنان به حركت خود عليه مشرف ادامه دادند و اقدامات و حكم وي را "غيرقانوني" اعلام كردند.

جامعه حقوقي چودري را تحت فشار قرار داد تا چندين پرونده بحث برانگيز عليه رژيم مشرف را مورد رسيدگي قرار دهد - يكي از اين موارد صلاحيت فرمانده ارتش به عنوان نامزد انتخابات رياست جمهوري آينده در 6 اكتبر 2007 را به چالش كشيد. 

قوه قضائيه دوباره بر اساس شرايط اضطراري بركنار شد 

در 3 نوامبر 2007 ، پرويز مشرف ، رئيس جمهور منتخب ، در پاكستان وضعيت فوق العاده اعلام كرد و دستور قانون اساسي موقت (PCO) را اعمال كرد. مشرف طبق قانون PCO مجدداً رئيس دادگاه را بركنار كرد و حدود شصت قاضي ديگر را بركنار كرد. چندين سياستمدار و وكيل مخالف ، بركناري اين قضات را "غيرقانوني و خلاف قانون اساسي" خوانده اند. [2

در تغيير كاركردهاي قوه قضائيه ، چندين قاضي از آنها خواسته بودند كه بر اساس ترتيبات PCO 2007 سوگند ياد كنند.

. There were also reports that the activists of the pro-government MQM had torched a lawyers' office resulting in the deaths of about seven lawyers burnt alive in the fire. Following the attacks on media offices, the news media strengthened in their resolve to support the chief justice's reinstatement.[22]

Political opponents in the parliament blamed one another for the May 12 mayhem. Several opposition politicians placed the responsibility of the attacks on pro-government parties like the MQM,[23] while MQM held the opposition parties responsible for the situation in Karachi.[24] An editorial in the Daily Times said, "the possibility of any compromise to correct [Musharraf's] original mistake [of removing the chief justice] has vanished now ... the ante has been upped by the government."[25]

Temporary reinstatement[edit]

Four months into the movement, Musharraf caved under the "pressure of incessant nonviolent civil resistance" and reinstated Chaudhry as the chief justice on 20 July 2007.[12] The Supreme Court cleared Chaudhry of all charges when restoring him to his earlier position. Nevertheless, the lawyers still continued their movement against Musharraf, declaring his actions and rule "illegal".[26]

The legal community put pressure on Chaudhry to take up several controversial cases against the Musharraf regime – one such case challenged the army chief's eligibility as a candidate in the upcoming presidential elections on 6 October 2007.[27]

Judiciary dismissed again under emergency rule[edit]

On 3 November 2007, the reelected president Pervez Musharraf declared a state of emergency in Pakistan and imposed a provisional constitutional order (PCO). Under the PCO, Musharraf dismissed the chief justice again and removed about sixty other judges. Several opposition politicians and lawyers called the removal of these judges as "illegal and unconstitutional".[2

In shuffling the functions of the judiciary, several judges to asked to take oath under the 2007 PCO arrangements.