ساير حوزه هاي قضايي، بر اساس قانون، سنت، يا حكم دادگاه، چنين اختياراتي را به انجمن حرفه اي كه همه وكلا بايد به آن تعلق داشته باشند، اعطا كرده اند. [119] در ايالات متحده، چنين انجمن هايي به عنوان كانون هاي وكلاي اجباري، يكپارچه يا يكپارچه شناخته مي شوند. در كشورهاي مشترك المنافع، سازمان هاي مشابه به عنوان مسافرخانه هاي دادگاه، شوراهاي وكلا يا انجمن هاي حقوقي شناخته مي شوند. [120] در كشورهاي قانون مدني، سازمانهاي مشابه بهعنوان احكام وكلا، [121] اتاقهاي وكلا، [122] كالجهاي وكلا، [123] دانشكدههاي وكلا، [124] يا نامهاي مشابه شناخته ميشوند. به طور كلي، غير عضوي كه در حال وكالت گرفتار مي شود ممكن است مسئول جرم فعاليت غيرمجاز وكالت باشد. [125]
در كشورهاي كامن لا با مشاغل حقوقي تقسيم شده، وكلاي دادگستري به طور سنتي به شوراي وكلا (يا مسافرخانه دادگاه) و وكلا به انجمن حقوق تعلق دارند. در دنياي انگليسي زبان، بزرگترين انجمن حرفه اي اجباري وكلا، وكلاي ايالتي كاليفرنيا با 230000 عضو است.
برخي از كشورها وكلا را در سطح ملي مي پذيرند و تنظيم مي كنند، به طوري كه يك وكيل، پس از كسب مجوز، مي تواند در هر دادگاهي در اين سرزمين به دعاوي بپردازد. اين امر در كشورهاي كوچكي مانند نيوزلند، ژاپن و بلژيك رايج است. [126] ديگران، به ويژه آنهايي كه داراي دولت فدرال هستند، تمايل دارند وكلا را در سطح ايالتي يا استاني تنظيم كنند. اين مورد در ايالات متحده، [127] كانادا، [128] استراليا، [129] و سوئيس، [130] به نام چند مورد است. برزيل شناخته شده ترين دولت فدرال است كه وكلا را در سطح ملي تنظيم مي كند. [131]
برخي از كشورها، مانند ايتاليا، وكلا را در سطح منطقه اي تنظيم مي كنند، [132] و تعداد كمي مانند بلژيك، آنها را حتي در سطح محلي تنظيم مي كنند (يعني داراي مجوز و تنظيم شده توسط معادل محلي كانون هاي وكلا هستند، اما مي توانند در اين زمينه وكالت كنند. دادگاه هاي سراسر كشور). [133] در آلمان، وكلا در كافههاي منطقهاي پذيرفته ميشوند و ممكن است براي موكلان خود در دادگاههاي سراسر كشور به استثناي دادگاه فدرال دادگستري آلمان (Bundesgerichtshof يا BGH) حضور يابند. به طور عجيبي، تضمين پذيرش در وكالت BGH، فعاليت وكالت را صرفاً به دادگاه هاي عالي فدرال و دادگاه قانون اساسي فدرال آلمان محدود مي كند. [134]
به طور كلي، محدوديتهاي جغرافيايي براي وكيلي كه متوجه ميشود كه دليل موكلش مستلزم آن است كه در دادگاهي فراتر از محدوده جغرافيايي عادي مجوز خود اقامه دعوي كند، ميتواند دردسرساز باشد. اگرچه اكثر دادگاهها براي چنين مواقعي قواعد وكالت ويژه دارند، وكيل همچنان بايد با مجموعه متفاوتي از قوانين مسئوليت حرفهاي و همچنين احتمال تفاوتهاي ديگر در قوانين ماهوي و رويهاي برخورد كند.
برخي از كشورها به وكلاي غير مقيم مجوز مي دهند كه ممكن است به طور منظم به نمايندگي از مشتريان خارجي ظاهر شوند. برخي ديگر از همه وكلا مي خواهند كه در حوزه قضايي زندگي كنند يا حتي تابعيت ملي را به عنوان پيش نياز دريافت مجوز فعاليت داشته باشند. اما روند كشورهاي صنعتي از دهه 1970 به بعد لغو محدوديت هاي تابعيت و اقامت بوده است. به عنوان مثال، دادگاه عالي كانادا در سال 1989 يك الزام شهروندي را به دلايل حقوق برابر لغو كرد، [135] و به طور مشابه، شرايط شهروندي و اقامت آمريكا توسط دادگاه عالي ايالات متحده در سال 1973 و 1985 به عنوان خلاف قانون اساسي اعلام شد. [136] ديوان دادگستري اروپا در سال 1974 و 1977 تصميمات مشابهي اتخاذ كرد كه محدوديت هاي شهروندي را در بلژيك و فرانسه لغو كرد.
چهارشنبه ۰۳ آذر ۰۰ ۲۳:۵۸ ۳۰ بازديد
تا كنون نظري ثبت نشده است